محمد مانی مظفریمحمد مانی مظفری، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره

شعر و داستانهای کودکانه برای محمد مانی شیرین ترین پسر دنیا

گاو بی خیال

  گُنده است و او دارد وزن و هیکلی سنگین   خوش به حال گاوی که ذره ای نشد غمگین   یونجه می خورد هر روز غصه ای ندارد او   می رود به هر جایی بوده قلدُر و پُر رو   دائماً دُمَش را نیز می دهد تکان اما   خسته هم نمی گردد گاو گنده و زیبا   روز و شب، مگس ها را می پراند او با دُم   با صدای زنگوله لحظه ای نگردد گُم   اهل بازی و تفریح هست و بادُمش شاد است   از تمام غم ها نیز راحت است و آزاد است   بی خیال و دل گنده هست و بوده او نادان   داده حقو به او روزی مانده عقل ما حیر...
19 ارديبهشت 1391

رفتگر

غنچه صبح كه وا میشه هی گلها رو بو می كنه رفتگر از خواب پا می شه زمین رو جارو می كنه با چهره خندون و شاد از برگ خشك و گرد و خاك از خونه اش بیرون میاد كوچه هارو می كنه پاك گلها سلامش می كنند می كنه جوها رو تمیز و احترامش می كنند از آشغال درشت وریز یك حلزون،تپل،مپل كاج و چنار و نارون سر میخوره از روی گل درخت تو،درخت من پشت سرش یه برگ لیز با دست او آب می نوشن تمیز می شه،خیلی تمیز یه پیرهن نو می پوشن می پوشه یك لباس كار با زحمت رفتگرا می خنده مانند انار تمیز می شه دنیای ما شاعر : اسدا...شعبانی ...
9 ارديبهشت 1391

شمارش اعداد

  یک ، یکساله دختر دو،  دو دونه گوسفند سه ، سمور تنبل چهار، چهار پایه کوچک پنج ، پنجره ی باز شش ، شیشه شکسته هفت ، هفت تیر چوبی هشت ، هشت پای گنده نه ، نهنگ دریا ده ، دهقان پیره یازده ، یاس سفیدم دوازده ، دروازه بسته است. یک ، یکساله دختر دو،  دو دونه گوسفند سه ، سمور تنبل چهار، چهار پایه کوچک پنج ، پنجره ی باز شش ، شیشه شکسته هفت ، هفت تیر چوبی هشت ، هشت پای گنده نه ، نهنگ دریا ده ، دهقان پیره یازده ، یاس سفیدم دوازده ، دروازه بسته است. برگرفته از سایت کودک سیتی ...
5 ارديبهشت 1391

پرنده قشنگی توی قفس نشسته

پرنده قشنگی توی قفس نشسته دیواره های قفس بال و پرش رو بسته با چشمای قشنگش خیره شده به ابرا دوست داره پر بگیره تو آسمون زیبا پرنده توی قفس دوست نداره بمونه دوست داره رو شاخه ها پر بگیره بخونه بیاین پرنده هارو توی قفس نذاریم گناه داره بچه ها ما اونارو دوست داریم بیاین پرنده هارو توی قفس تذاریم گناه داره بچه ها ما اونارو دوست داریم ...
5 ارديبهشت 1391

سگ و گربه

سگ پشمالوی من شب تا سحر او ..میکنه اواو و او او می کنه بهر آسایش من دور حیاط دو می کنه دو دو دو دو می کنه   پیشی دم درازم تا که سگم رو می بینه می دوه و خیز می کنه خور خور و پوف پوف میکنه   چه قده خوبه این پیشی نازو بشه همبازی با سگ پشمالو سگ پشمالوی من شب تا سحر او ..میکنه اواو و او او می کنه بهر آسایش من دور حیاط دو می کنه دو دو دو دو می کنه   پیشی دم درازم تا که سگم رو می بینه می دوه و خیز می کنه خور خور و پوف پوف میکنه   چه قده خوبه این پیشی ...
5 ارديبهشت 1391

چوپان

  چوپونه كجاست؟ تو صحراست مواظب گله هاست گله باید چرا كنه بع وبع و بع صدا كنه یونجه و شبدر بخوره علفهای تر بخوره چوپون باید زرنگ باشه قوی و اهل جنگ باشه جنگ با كی؟ با گرگ ها صدآفرین ماشالله. شاعر: شکوه قاسم نیا ...
5 ارديبهشت 1391

حلزون

آی حلزون شاخكی! كجا می ری یواشكی؟ جلو میری یواش و ریزه،ریزه پوست تنت چه نرم و خیس و لیزه خالهای دونه دونه،دونه داری به روی پشت روی خود یه لونه داری ساكتی و خجالتی و تنها بمون توی باغچه خونه ما. ...
5 ارديبهشت 1391

مادر بزرگ

  مادربزرگ وقتی اومد خسته بود چار قدش و  دور سرش بسته بود   صدای كفشش كه اومددویدم دور گُلای دامنش پریدم   بوسه زدم روی لُپاش تموم شدن خستگی هاش ...
4 ارديبهشت 1391

مامان جونم معلمه

مامان جونم، معلّمه دوسش دارم یه عالمه صبح ها می ره به مدرسه به بچّه ها خوب می رسه قصّه و شعر، خوب بلده هر کی بخواد یادش می ده می رم کنارش می مونم دلم می خواد شعر بخونم ...
3 ارديبهشت 1391